مفهوم عصبیت در" مقدمه" جای وسیعی را اشغال کرده
است و در دیدگاه های اجتماعی و سیاسی ابن خلدون، نقش اساسی دارد. اصطلاح عصبیت، به
معنای پیوند و پیوستگی است و از عصبه، به معنی اقارب آدمی از جانب پدر، مشتق شده
است و مراد از آن، دفاع مردم از حریم قبیله و دولت خویش است. واژه عصبه در چهار
آیه قران آمده و در همه این موارد به معنی
گروهی که توسط یک عامل به هم سخت پیوند زده شده و مستحکم گردیده اند می باشد.
ابن خلدون در " مقدمه" در این باره می نویسد:
" پیوند خویشاوندی، به جز در مواردی اندک، در بشر طبیعی است و از موارد آن
نشان دادن غرور قومی نسبت به نزدیکان و خویشاوندان است در مواقعی که ستمی به آنان
می رسد یا در معرض خطر واقع می شوند...
ابن خلدون با این مفهوم، شاهکار خود را بیان می کند و می
گوید: انسان هایی که در یک واحد اجتماعی زندگی می کنند به وسیله نیروی کششی، به هم
پیوسته اند و هر نظام اجتماعی که از این کشش و پیوند، بی بهره باشد از بین خواهد
رفت. عصبیت از دیدگاه او، عامل تحرک زندگی انسان ها بوده و احساسی است که فرد در
پیوند با گروه ( عصبه) دارد و در حقیقت، عصبیت همان است که امروز در اصطلاح جامعه
شناسی انسجام یا همبستگی ( معادل solidarity یا Association ) گویند.
عصبیت در معنای جامعه شناختی خود، به " جنبندگی
دولت" قوه حیاتی یک قوم، وطن پرستی، شعور ملی، حس ملی، روح عام، همبستگی
گروهی، نجابت در معنای اشرافی آمده است. " توین بی" عصبیت را بافت
روحانی که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از آن ساخته شده اند؛ توصیف می کند. و
گیدنگز هماهنگی و تجانس را شرط لازم زندگی اجتماعی می انگارد و با مفهوم تجانسی که
گیدنگز به میان می نهد و آن چه ابن خلدون عصبیت می خواند، تفاوتی ندارد. به نظر
" ایولاکوست"، مفهوم عصبیت که در بطن نظریات ابن خلدون قرار دارد، چه از
لحاظ طبیعت و ذات و چه از جنبه تحول، یک پدیده کاملا جدلی است.
عصبیت مثل هر پدیده جدلی، از اتحاد دو عامل متضاد به وجود
می آید. در این جا از یک طرف، برابری قبیله ای و از طرف دیگر، قدرت رئیس قبیله در
یکدیگر ادغام و از وحدت آنها عصبیت نتیجه شده است.
احمد رفاعی که یکی از شارعان عرب دوره معاصر آثار ابن خلدون
است؛ موضوع عصبیت را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و می نویسد: عصبیت همکاری و
یاریگری به یکدیگر است و میان کسانی حاصل می شود که یکی از پیوندهای زندگی، آنان
را به هم نزدیک کند. مانند خویشاوندی نزدیک یا دور، هم دینی و یا هم مسلکی در یک
عقیده سیاسی.
هملوت ریتر، معتقد است که عصبیت نزد ابن خلدون، دارای همان
معنایی است که ماکس وبر از کاریسما یا فره ایزدی و ماکیاول از تقوا دارند و به
عبارت روشن تر، مراد هر سه آنها عبارت است از خصیصه ذاتی که برای کسب قدرت سیاسی و
رزمندگی در بعضی از افراد وجود دارد. و یا به عبارتی دیگر، می توان آن را رابطه ای
دانست که میان آرمان قدرت طلبی و مهارت سیاسی، این خصیصه را تواما داشته باشند می
توانند نظرات خود را به انبوه مردم بقبولانند و آنان را به دنبال خود بکشانند.